نویسنده ی این متن من نیستم!
تلخ بود....خیلی تلخ...اینجا ایران ِ من ِ...وطن ِمن!!
- شهر هرت جایی است که رنگهای رنگین کمان مکروهند و رنگ سیاه مستحب.
- شهر هرت جایی است که اول ازدواج می کنند بعد همدیگر رو می شناسن.
- شهر هرت جایی است که بهشتش زیر پای مادرانی است که حقی از زندگی و فرزند و همسر ندارند..
- شهر هرت جایی است که درختها علل اصلی ترافیک اند و بریده می شوند تا ماشینها راحت تر برانند.
- شهر هرت جایی است که کودکان زاده می شوند تا عقده های پدرها و مادرهاشان را درمان کنند.
- شهر هرت جایی است که شوهر ها انگشتر الماس برای زنانشان می خرند اما حوصله 5 دقیقه قدم زدن را با همسران ندارند.
- شهر هرت جایی است که با میلیاردها پول بعد از ماهها فقط می توان برای مردم مصیبت دیده، چند چادر برپا کرد.
- شهر هرت جایی است که خنده نشان از جلف بودن را دارد.
- شهر هرت جایی است که مردم سوار تاکسی می شن زود برسن سر کار تا کار کنن وپول تاکسیشونو در بیارن.
- شهر هرت جاییه که نصف مردمش زیر خط فقرن اما سریال های تلویزیونی رو توی کاخها می سازن.
- شهر هرت جایی است که گریه محترم و خنده محکومه..
- شهر هرت جایی است که وطن هرگز مفهومی نداره و باعث ننگه پس میرویم ترکیه و دوبی و اروپا و آمریکا و ........ را آباد میکنیم..
- شهر هرت جایی است که هرگز آنچه را بلدی نباید به دیگری بیاموزی.
- شهر هرت جایی است که وقتی می ری مدرسه کیفتو می گردن مبادا آینه داشته باشی.
- شهر هرت جایی است که دوست داشتن و دوست داشته شدن احمقانه، ابلهانه و ... است.
- شهر هرت جایی است که توی فرودگاه برادر و پدرتو می تونی ببوسی اما همسرتو نه ....
- شهر هرت جایی است که وقتی از دختر می پرسن می خوای با این آقا زندگی کنی می گه: نمی دونم هر چی بابام بگه.
- شهر هرت جایی است که وقتی می خوای ازدواج کنی 500 نفر رو دعوت می کنی و شام میدی تا برن و از بدی و زشتی و نفهمی و بی کلاسی تو کلی حرف بزنن..
- شهر هرت جایی است که هر روز توی خیابون شاهد توهین به مادرها و دخترها هستی ولی کاری ازدستت برنمیاد.
- شهر هرت جایی است که مردمش پولشان را توی چاه میریزن و دعا میکنن که خدا آنها را از فقر نجات بده.
- شهر هرت جایی است که به بعضی از بیسوادها میگن پروفسور.
- شهر هرت جایی است که ساق پا پیدا و موی سر پوشیده است!!
- شهر هرت جایی است که در آن دلال و دزد به مهندس و دکتر فخر میفروشند.
- شهر هرت جایی است که مردگان مقدسند و از زنده ها محترمترند.
شهر هرت جایی است که .........
خدایا این شهر چقدر به نظرم آشناست
تمام وجود بعضی آدم ها(آدم که چه عرض کنم!!!) رو دروغ و تعفن گرفته....حالم ازشون بهم میخوره....چقدر راحت هم ادعای پاکی میکنن...پشت همون دین مزخرفشون قایم میشن!!نماز میخونن....روزه میگیرن.... چیزی به اسم وجدان و انسانیت براشون تعریف نشده اس....
دیگه مطمئن شدم آدم ها هر چی هستن لایقشن....هر بلایی سرشون میاد سزاوارشن....
پ ن :مگه خواب آرامش رو ببینی...بعید میبینم حتی خوابش رو ببینی...اینی که هستی لایقشی..هیچوقت هم یه زندگی عادی نخواهی داشت...نتیجه ی کارات رو داری میبینی...بازهم خواهی دید...
تا حالا نمیدونستم سر کشیدن ِ خشم ممکنه اینقدر تهوع آور باشه....
نمیدونستم مقاومت کردن در برابر بعضی وسوسه ها فقط همون لحظه زجر آوره و بعدش این همه لذت بخشه....
نمیدونستم اصلا بازیگر ِ خوبی نیستم وقتی ازم میخوان فیلم بازی کنم و دروغ بگم مثل ِ بچه ها لکنت ِ زبون میگیرم و چشمام زود من رو لو میدن.....
نمیدونستم اینقدر آدم ِ خوبی اَم!!!چقدر دلم میخواد انگشت بزنم و بالا بیاورم خوبی و شخصیتم رو تا دیگر نگران ِ چیزی نباشم....
پ ن : امروز کلا ت - خ -م - ی بود....
آغوش میخواهم...آغوش ِ مادرم...از اینکه نمیتونم بالشت و پتویم رو بر دارم و مثل ِ قدیما به امنیت ِ آغوشش پناه ببرم بغضم میترکد...