این ساعت ِ لعنتی قصد ِ نشان دادن گذر زمان رو ندارد...میبینی...؟؟؟؟زمان هم برای انجام وظیفه ی همیشگی اش با من لج میکند...نمیگذرد لعنتی...نمیگذرد و من خسته شدم از هجوم این افکار بیهوده که مثل خوره روحم رو از درون میپوساند...حتی کلمات هم با من لج میکنند...تا دست به قلم میبرم سراغ تو رو میگیرند....



برام سخت تر از اون چیزی هست که تصور میکنی...


مدتی بود حس ِ کسی رو داشتم که توی خلا ء ِ مطلق رها شده و دست و پا میزنه.... از این حس ِ معلق بودن همیشه متنفر بودم...اما حالا...اون روزهای کابوس وار تموم شد...

گریه های بی پناه تموم شد...سخت بود اون لحظه ی کندن و جدا شدن....


اما هیچ سختی غیرممکن نیست....کافیه به همه ی ابعاد موضوع از همه جهت نگاه کنی...


من هم که دیگه اعتراف کردم تسلیمم...


و زندگی ِ جدید من از همین لحظه شروع میشه....




این روزها عجیب دلم برای خودم تنگ میشه...نمیدونم در حوالی کدوم روزها بود که دیگه خودم رو ندیدم اما وقتی به این چند روز نگاه میکنم خودِ واقعیم نبودم....

این روزها با اینکه کنارمی ...دلم برای تو هم تنگ میشه...برای خوشبختیهامون...زندگی ِ آروممون....دستهات....آغوشت...بوسه های بی امانت...

از دیروز شدم گوش...همه حرف میزنند و من سرم رو پایین میندازم و گوش می کنم...گوش میکنم و فکر میکنم...سیل ِ افکار ِ مختلف که به ذهنم هجوم میاره من تاب نمیارم...غرق میشم ...غرق...


باید مبارزه کنم...با خیلی چیزها....

پشتم باش...دستهام رو بگیر...نزدیکتر بیا....بذار از هرم نفسهات قدرت بگیرم...من و تو هنوز با روزگار کار داریم....


پ ن : میخوام خودم باشم!





بعضی موقع ها چاره ای نداری جز اینکه حقیقت رو هرچند تلخ بپذیری و باهاش کنار بیای.و اگر خیلی قدرتمند باشی سعی میکنی یه چیزهایی رو عوض کنی...اصلاح کنی....


امروز دوستم چیزهایی بهم گفت که با اینکه انتقاد بود٬ به دلم نشست....حالا حس ِ یه فراری رو دارم که توی یه بن بست گیر افتاده و راهی جز بالا بردن دستهاش نداره....


من تسلیمم...تسلیم ِ محض ِ حقیقت...


اما .... تسلیم ِ غم و غصه نمیشم....برای اصلاح تلاش میکنم!


پ ن :

۱ : چقدر خوبه که دوستهایی داری که میدونی میتونی همه جوره روشون حساب کنی و دیگه لازم نیست فکر کنی کسی حرف هات رو نمیفهمه....دوستهایی که باهات صادقند...هم ازت انتقاد میکنند...هم تعریف...


۲ : پیشرفت زبان بد نیست اما اونطور که میخوام هم نیست....


۳ : یه جورای عجیبی آرومم٬ با لبخند ِ همیشگیم....!!!


۴ : هر روز آغازی دیگر است...





این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.