خسته ام.... نه نه خسته نیستم..... باز کلمات بازیشان گرفته...باز من نمیزایم... باز...

اصلا ولش کن....

وقتی یکدفعه بفهمی که عزیزترینت ... تمام زندگیت ... مریض شده... و تو باید انتظار بکشی برای فهمیدن ....


دیگه نفسی برام نمونده....اشک مجالی برای نفس کشیدن باقی نگذاشته...دیگه هیچ چیز این زندگی ت - خ -م ی برام ارزش نداره!


من مُردم!چیزی فراتر از این هست؟؟!!




نظرات 1 + ارسال نظر
DUMMY شنبه 18 دی‌ماه سال 1389 ساعت 10:50 ب.ظ http://oxo.blogsky.com

چی شده!؟
نه تو نمردی و هنوز اینجایی هنوز هستی..
به خاطر همون عزیز که وقتی خوب شد لبخندت رو ببینه نفس بکش..

صمیمانه امیدوارم حالش خوب شه ..

.........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد