خسته ام.... نه نه خسته نیستم..... باز کلمات بازیشان گرفته...باز من نمیزایم... باز...
اصلا ولش کن....
وقتی یکدفعه بفهمی که عزیزترینت ... تمام زندگیت ... مریض شده... و تو باید انتظار بکشی برای فهمیدن ....
دیگه نفسی برام نمونده....اشک مجالی برای نفس کشیدن باقی نگذاشته...دیگه هیچ چیز این زندگی ت - خ -م ی برام ارزش نداره!
من مُردم!چیزی فراتر از این هست؟؟!!
چی شده!؟
نه تو نمردی و هنوز اینجایی هنوز هستی..
به خاطر همون عزیز که وقتی خوب شد لبخندت رو ببینه نفس بکش..
صمیمانه امیدوارم حالش خوب شه ..
.........