آره اتفاقا بودن فیزیکی ... کتابای معروفی رو من خیلی دوست دارم. سیاه و تاریک اما سرشار از حرفای باد کرده همین ملت. نوشته هام خیلی از اون متاثر بوده. مثل دو تا خون بازی که نوشتم.
حتما میخونم..مرسی از پیشنهادت...
ی دوست
جمعه 27 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:11 ب.ظ
نبودن پر از لذت فراموشیست نداشتن دل تنگ است پس موافقم خوبه.
این حرف رو کاملا قبول دارم...اما منظور از این نبودن هستی نگرفتن بود....
خب نیمه اول جواب بجای کمک به درک نوشته گره ش رو بیشتر کرد، اصلا بدون جواب فکر میکنم قابل درک تر باشه! اما بقیه ش قابل درکه چون همه یه زندگی خصوصی دارن..
پس بدون جواب!! :)
پسر خوب
یکشنبه 29 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 03:58 ب.ظ
؟
؟؟؟
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
حوصله ی حرف زدن ندارم /اومدم سلام کنم و حال بپرسم و برگردم ..
قربانت
:) چقدر بی حوصله رفیق!!گرچه خودم هم دچارش شده بودم!!
مطمئنی رو این پست من نظر ندادم؟
اگه داده بودی حتما تایید میشد!!!
احتمالا نت قطع شده من حواسم نبوده!
راستش یاد رمان عباس معروفی افتادم. پیکر فرهاد، خوندی؟
یه جمله خیلی تکرار میشه:
من که نیستم!
و عجیب اونه که کسی نباشه!
نه نخوندمش...در حال خوندن یه کتاب دیگه هستم...تموم شه سعی میکنم پیداش کنم وبخونمش...
منظورت از این جمله بودن فیزیکیه یا چیز دیگه؟؟
آره اتفاقا بودن فیزیکی ...
کتابای معروفی رو من خیلی دوست دارم. سیاه و تاریک اما سرشار از حرفای باد کرده همین ملت.
نوشته هام خیلی از اون متاثر بوده. مثل دو تا خون بازی که نوشتم.
حتما میخونم..مرسی از پیشنهادت...
نبودن پر از لذت فراموشیست نداشتن دل تنگ است پس موافقم خوبه.
این حرف رو کاملا قبول دارم...اما منظور از این نبودن هستی نگرفتن بود....
کمی گنگ به نظرم میرسه
تا این نبودن چه نبودنی باشه..
-
نبودن هم خودش لذتیست..
مخصوصا اگه این نبودن باشه لذتش دوچندان میشه....بالاخره نویسنده زندگی خصوصی داره :)
دلم یه شیشه عرق سگی می خواد / ربطی به پستت نداشت اما/ نمی شد حرف نزنم وقتی میام ..
درود
:) حتما حس من توی نوشته ی قبلی رو داری....درکت میکنم!
خب نیمه اول جواب بجای کمک به درک نوشته گره ش رو بیشتر کرد، اصلا بدون جواب فکر میکنم قابل درک تر باشه!
اما بقیه ش قابل درکه چون همه یه زندگی خصوصی دارن..
پس بدون جواب!! :)
؟
؟؟؟