کوچولو امشب دیوونم کردی....   دیوونه... 



آدم ها ساده اند چقدر....


که فکر میکنند با یه معذرت خواهی ساده میشود زخم ها رو پاک کرد...نامردی ها رو فراموش کرد...


آدم ها کودکند چقدر...


که هنوز حرفهایی میزنند که فکر میکنند باز گوشهایم دراز میشود.....




۲۳ شمع رو فوت میکنم برای تمام این سالهایی که گذشت....


تولدم مبارک.


غرق



یه مثلث برمودا دائم من رو به درون خودش میکشه.....من دارم تو بحر قصه ی یکی بود یکی نبود غرق میشم!!!


گذشته ی من روشن بود چقدر...امروز که باهاش روبرو شدم این رو فهمیدم!!!


و من نمیدونم فرداها راجع به امروز همین نظر رو دارم یا نه!


پ ن : این روزها بی دلیل احساس تنهایی میکنم...


اما....


تو باور نکن بی دلیل بودنش رو......