این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

وقت هایی هست که همه چیز دست به دست هم میدهد تا اتفاق هایی بیافتد که دوستش نداری...از خودم عصبانیم...این روزها زیاد بچه میشوم...نه بچه ی خوب و آروم و دوست داشتنی...از اون بچه های لوس بهانه گیر که کسی طاقتش را ندارد...


دلم آغوش میخواهد....دل ِ من ..نه اون بچه ی بهانه گیر..آغوش و سکوت...نه ...آغوش و سکوت و اشک....


زیاد نیست ..زیاد نیست وقتی از تمام سهمت از دنیا  همین را بخواهی...




کوچولو امشب دیوونم کردی....   دیوونه... 



آدم ها ساده اند چقدر....


که فکر میکنند با یه معذرت خواهی ساده میشود زخم ها رو پاک کرد...نامردی ها رو فراموش کرد...


آدم ها کودکند چقدر...


که هنوز حرفهایی میزنند که فکر میکنند باز گوشهایم دراز میشود.....




۲۳ شمع رو فوت میکنم برای تمام این سالهایی که گذشت....


تولدم مبارک.