این روزها عجیب دلم برای خودم تنگ میشه...نمیدونم در حوالی کدوم روزها بود که دیگه خودم رو ندیدم اما وقتی به این چند روز نگاه میکنم خودِ واقعیم نبودم....

این روزها با اینکه کنارمی ...دلم برای تو هم تنگ میشه...برای خوشبختیهامون...زندگی ِ آروممون....دستهات....آغوشت...بوسه های بی امانت...

از دیروز شدم گوش...همه حرف میزنند و من سرم رو پایین میندازم و گوش می کنم...گوش میکنم و فکر میکنم...سیل ِ افکار ِ مختلف که به ذهنم هجوم میاره من تاب نمیارم...غرق میشم ...غرق...


باید مبارزه کنم...با خیلی چیزها....

پشتم باش...دستهام رو بگیر...نزدیکتر بیا....بذار از هرم نفسهات قدرت بگیرم...من و تو هنوز با روزگار کار داریم....


پ ن : میخوام خودم باشم!



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد