از پله های نردبان یکی یکی بالا میروم...پله به پله...وقتی به انتها میرسم با پایم هل میدهم نردبان را...و قورت میدهم تمام قراردادهایی را که آموخته ام....و با شیطنت همیشگی میخندم....
some one
چهارشنبه 18 فروردینماه سال 1389 ساعت 11:28 ق.ظ
وقتی آدم از نردبون بالا میره و میزنه نردبون رو از زیر پاش میندازه حتما دستاشو محکم به یه جایی گرفته امیدوارم جایی که دستات رو بهش گرفتی و نردبون رو هل میدی از زیر پای خودت جای محکمی باشه
حالا،
هزاران حرف نشکفته انگار،
جا می گیرد میان دلم،
اما توان بازگوییشان را ندارم!
چیزی در گلویم گیر کرده است.
نمی دانم چه بنویسم و آن چیز، در ذهنم موج می خورد.
:) میدانم...
وقتی آدم از نردبون بالا میره و میزنه نردبون رو از زیر پاش میندازه حتما دستاشو محکم به یه جایی گرفته
امیدوارم جایی که دستات رو بهش گرفتی و نردبون رو هل میدی از زیر پای خودت جای محکمی باشه
فعلا که ایمان دارم هست...و مهم الان هست...نه؟؟
اون خنده رو دوست دازم..خیلی
:)
شما تو اومدن به وبلاگم مشکلی ندارید؟
دیر لود شدن،
باز نشدن صفحه؟
متشکرم از گاه گاه آمدنتان
نیازی به تشکر نیست ...نوشته هاتو دوست دارم...خیلی میفهممشون...سبز بمانی.. :)
فقط پاره کردن و بریدن این قرارداد ها جذابه...
..
راستی امروز یه نگاه به شناسنامه ت انداختم
انگار کامل نیست...!!
فقط شیرازش جالب بود
راجع به شناسنامه مقابله به مثل میکنی؟؟؟
چرا شیراز جالب بود....
اصولا در رد شدن از قراردادهایی که دیگران برایم گذاشتند استادم.....
انگار همش همین نیست و در رد شدن از قراردادهایی که خودت میذاری هم استادی!! (در رابطه با مقابله به مثل)
چون شیراز پر از پیچ و خم های تاریخه..
به نظرم سرزمین مقدس شیرازه نه مشهد!!
:)) من تسلیمم...بدجور آدم رو مات میکنی...
راجع به شیراز منم باهات موافقم.....
اتفاقا اصلا این یه کار رو بلد نیستم.
به این میگن یه جور طفره رفت دیگه نه ،
به هرحال امیدوارم بلاخره یه روز زائر اونجا بشم
..
(راستی دارم یه اسم جدید انتخاب می کنم
اگه دوست داشتی میتونی پیشنهادت رو بدی "توضیح دادم تو وبلاگ")
اما به نظر من خوب واردی...
طفره ای نیست...به نظرم در همین حد کافی باشه...
منم امیدوارم....
آره خوندم...دارم میگردم.. . :)
امروز دلهای پاک خطا نمی کنند فقط سادگی می کنند و امروز سادگی پاک ترین خطاست
معتقد نیستم سادگی باشد!
سادگی هر چند پاک است ولی خطاست.